پیرمرد بخت برگشته شکمش آب آورده بود...
بچه های ولگرد با مسخره می گفتند: یارو آبستنه! فردا می زاد!
یک روز که از کوچه کثیفی که پناهگاه زندگی فلک زده او بود میگذشتم . . .
دیدم لاشه اش را به تابوت میگذارند:
پیرمرد بخت برگشته زائیده بود!!!!!!!!!!!!!
فرزند بدبختی چه می توانست باشد؟!!!
مرگ!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نظرات شما عزیزان:
|